دو سریال نیز با ظاهری تاریخی ساخته شد که داستانهایشان نه بر مبنای اتفاقات و شخصیتهای مشخص تاریخی، بلکه پرداخته ذهن سازندگان جوانشان بود و به نظر میرسید آنها برای طرح و بیان مسائل و دغدغههایشان بدون درگیرشدن با فضای بسته ممیزی آن سالها، به دل تاریخ پناه بردهاند؛ «افسانه سلطان و شبان/ داریوش فرهنگ» با رویکردی طنز و «گرگها میمیرند/ داوود میرباقری» با درامی جدی توانستند در کنار سریالهای دیگر، جای خود را باز کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این دو سریال که با تولیدی نسبتا کمهزینه و شبیه به شیوه «تلهتئاتر» ساخته شدند، به مدد ذوق و خلاقیت سازندگانشان توانستند تماشاگران بسیاری را با خود همراه کنند. بهجز علی حاتمی و ناصر تقوایی (نویسنده و کارگردان اولیه «کوچک جنگلی») که فیلمسازان مؤلف و باتجربهای بودند و هریک علاوه بر فیلم، تجربه
ساخت سریالهای ارزشمندی را قبل از انقلاب داشتند («سلطان صاحبقران» و «داییجان ناپلئون») و پس از سختیها و ناکامیهایی که برای ساخت سریالهایشان متحمل شدند، دیگر سریالی نساختند و فیلمسازی را ادامه دادند، سازندگان عمدتا جوان سریالهای فوق که سرمایههای تلویزیون برای روایتهای تاریخی به حساب میآمدند، سرنوشتهای متفاوتی پیدا کردند؛ «محمدعلی نجفی»، «داریوش فرهنگ» و «بهروز افخمی» ترجیح دادند در سینما ادامه کار بدهند، «سعید نیکپور» نیز پس از یکی، دو سریال مهجور دیگر در آن سالها ترجیح داد بیشتر در کسوت بازیگر فعالیت خود را ادامه دهد و «کیهان رهگذار که نویسنده «سربداران» نیز بود، پس از «بوعلی سینا» به دلایلی دیگر کار نکرد و چند سال بعد در غربت درگذشت. در این میان، «میرباقری» که پیش از انقلاب تحصیلات دانشگاهی خود در رشته مهندسی معدن را به پایان رسانده بود و در سالهای اولیه دهه 60 با چند تلهتئاتر همچون «اسکندر مقدونی» و «حکایت مسافر گمنام» کارش را شروع کرده بود، توانست با «گرگها» خود را بهعنوان نویسنده و کارگردانی کاربلد و جدی تثبیت کند. «گرگها» که روایت قدعلمکردن گروهی از مردم تحت روشنگریهای مردی به نام «حکیم» علیه بیعدالتی بود، با گروهی از بازیگران برجسته همچون «علی نصیریان»، «داوود رشیدی»، «محمدعلی کشاورز»، «ثریا قاسمی» و «سیاوش طهمورث» در قالب نقشهایی خوب نوشته و پرداخت شده و نیز موسیقی حماسی و زیبای «مجید انتظامی» توانست بیننده را هر هفته درگیر کند؛ خصوصا پرداخت دو نقش داروغه (طهمورث) و زن حاکم (قاسمی) که با همدستی یکدیگر قطب منفی سریال را شکل میدادند، بسیار به چشم آمد. در ادامه میرباقری با ساخت سریال متفاوت «رعنا/ 69» بخشهای دیگری از تواناییهایش را در یک درام معاصر به نمایش گذاشت. او این بار با استفاده از «گلچهره سجادیه» که بازیگر مستعد و جوانی بود، در نقش «رعنا» در کنار «پرویز پرستویی»، «سعید نیکپور» و موسیقی خاص «شریف لطفی»، مسائل خانوادهای را در کوران انقلاب روایت میکرد که با محوریت مادر (که در خیالش همسر ازدستدادهاش را میبیند)، در پی پسر گمشدهاش هستند. میرباقری که در آثارش گرایش به تاریخ دیده میشد، پس از «رعنا» سراغ تاریخ صدر اسلام رفت و زندگی «علی ابن ابیطالب» را محور پروژه جدید خود قرار داد. چالش بزرگ پیشروی میرباقری، عدم امکان نمایش چهره شخصیت اصلی سریال و حساسیتهایی که همواره پیشروی آثار نمایشی مذهبی وجود دارد، بود که توانست تا حدی بر آنها فائق بیاید. او تلاش کرد در فیلمنامه بر مسائلی که به قطع مورد توافق کارشناسان مذهبی است، تمرکز کرده و با نمایش ویژگیهای مختلف
امام در قالب شخصیت و منش یاران نزدیکش (همچون مالک و عمار) از یک سو و پرداخت قدرتمندانه و غیرکلیشهای افراد مقابل امام (همچون معاویه، عمروعاص و قطام) برای نخستینبار با وجود همه محدودیتها، روایتی دراماتیک و جذاب از برهه خاصی از زندگی اولین امام شیعیان به نمایش بگذارد که همچنان دیدن آن خالی از لطف نیست. کارگردانی و فیلمبرداری مؤثر، موسیقی ماندگار «فرهاد فخرالدینی» و بدهبستانهای بهیادماندنی بازیهای «داریوش ارجمند»، «مهدی فتحی»، «بهزاد فراهانی»، «محمدرضا شریفینیا» و نوع پردازش فیلمنامه و دیالوگها که علاوه بر روایت پرکشش وقایع یک برهه مهم تاریخی، قابل انطباق با مسائل روز جامعه نیز باشد، از عوامل مهم ماندگاری این سریال به حساب میآید. «امام علی/ 70-75» معیار سریالهای تاریخی خصوصا مذهبی را تغییر و ارتقا داد. در گام بعدی میرباقری یکی دیگر از دغدغههایش یعنی «مهاجرت» را دستمایه فیلمنامه «آدمبرفی/ 73» قرار داد و آن را بهعنوان نخستین فیلم سینماییاش جلوی دوربین برد. نگاه جدید او به این موضوع کلیشهشده در فیلمهای اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، با رویهای از طنز و با بهرهگیری از تقریبا همان عوامل «امام علی»، خصوصا در بازیگری همچون «داریوش ارجمند»، «مهدی فتحی»، «اکبر عبدی» و «پرویز پرستویی»، آنهم با نقشهایی که فرسنگها با نقشهایشان در سریال فاصله داشت، یک غافلگیری بزرگ بود که مسئولان آن را برنتافتند و فیلم توقیف شد. بدهبستانهای ظریف بازی و بیان مؤثر دیالوگهای مسلسلوار و پرمعنا، این فیلم را به اوجی متفاوت در کارنامه بازیگرانش بدل کرد. به روی صحنهبردن دو نمایش موفق و پرمخاطب «عشقآباد/ 75» و «دندون طلا/ 78» و نیز «معرکه در معرکه» (با کارگردانی «سیاوش طهمورث») پس از توقیف «آدمبرفی» با تقریبا همان عوامل قبلی از میرباقری چهرهای خلاق ساخت که تکساحتی نبوده و در هر مدیوم نمایشی میتواند دغدغههایش را چنان جذاب عرضه کند که با طیف وسیعی از مردم و منتقدان ارتباط برقرار کند. او پس از تحولات فرهنگی میانه دهه 70، فیلم دومش یعنی «ساحره/ 76» را بر مبنای داستان «عروسک پشت پرده/ صادق هدایت» میسازد؛ فیلمی خلوت و متفاوت که شباهتی با آثار قبلیاش ندارد و نشان از نهراسیدن «میرباقری» از تجربه عرصههای جدید داشت. ایده فصل پایانی فیلم، یعنی مواجهه مرد با دو مانکن (که یکی از آنها زنش است در هیبت مانکن)، هرچند از داستان «هدایت» میآید، اما در اجرا و ساخت بسیار موفق درآمده است. میرباقری در دهه 70 فیلمنامه دو فیلم «معجزه خنده/ یدالله صمدی/ 75» و «مرد بارانی/ ابوالحسن داودی/ 78» را نیز به نگارش درمیآورد. او در پایان این دهه با دستمایه قراردادن سالهای آخر زندگی «عبدالعظیم حسنی» از خلال شرح سفرش به ایران و برخوردش با گروههای مختلف در طول مسیر، به عقاید و دیدگاههای وی میپردازد. هرچند «مسافر ری/ 79» برای فیلم طراحی شده بود، اما پتانسیل داستان باعث شد تا یک مینیسریال نیز از آن تدوین شود. نقش و گریم متفاوت جمشید هاشمپور در نقش «ابوعون»، مأمور مالیات عربی که در تعقیب «عبدالعظیم» است و در پایان فیلم تحت تأثیر مرام او قرار میگیرد، از ویژگیهای شایان اشاره فیلم است. میرباقری ابتدای دهه 80 را به ساخت سریال «معصومیت ازدسترفته» پرداخت که در قالب داستان و شخصیتی خیالی (شوذب) در دوران امویان، کشمکشها و دغدغههای انسانی را مورد واکاوی قرار میدهد و از این جهت به «گرگها» نزدیکتر بود. میرباقری بیشتر سالهای دهه 80 را به ساخت سریال «مختارنامه» مشغول بود که داستانش بهنوعی در امتداد «امام علی» به حساب میآمد و این بار «میرباقری» برای آنکه بتواند در درام خود موازنهای بین قطبهای مثبت و منفی ایجاد کند، «مختار ثقفی» را بهعنوان شخصیت مرکزی انتخاب میکند که زندگی پرفرازونشیبی داشته و پس از واقعه کربلا به خونخواهی امام حسین برمیخیزد. این سریال که به لحاظ ابعاد تولید، چند برابر «امام علی» بود، به جهت روایت خلاقانه میرباقری و نیز ساخت استاندارد و حرفهای، خصوصا سکانسهای شلوغی همچون جنگها، متر و معیار جدیدی در سریالهای تاریخی-مذهبی ایجاد میکند. از نکات مهم و برجسته روایتهای میرباقری از تاریخ، به دو ویژگی مهم میتوان اشاره کرد؛ یکی پرداخت غیرکلیشهای و پرنوسان شخصیتها، فارغ از تقسیم متعارف آنها به مثبت و منفی (مانند غالب سریالهای تاریخی) و نمایش سیر تدریجی انحراف و تنزل شخصیتهای منفی تاریخ و زمینههای آن از یک سو و پرداختن به کشمکشهای درونی و خاکستریهای شخصیتی آنانی که به نام نیک شهرهاند از سویی دیگر، زمینه باورپذیری شخصیتها را فراهم میکند و دوم اینکه نوع پرداخت وقایع و آدمها به شکلی است که در عین وفاداری به تاریخ، به سهولت قابل تطبیق با شرایط روز بوده و همین همذاتپنداری بیننده را با آنها افزایش میدهد. میرباقری در دهه 90 ساخت دو سریال برای شبکه خانگی را نیز تجربه میکند؛ یکی «شاهگوش/ 92» با رویکردی طنز و «دندون طلا/ 94» که برگرفته از تئاتری بود که در دهه 70 به همین نام روی صحنه برده بود که البته نتوانست توفیق آن نمایش را در ذهن بینندگان جدی تکرار کند. این دو سریال در عین نکات شایان ذکرشان، همچون بازی و دیالوگهای خوب و طنز موقعیتشان (که جایش در بسیاری از آثار اصطلاحا کمدی خالی است)، در قیاس با آثار تاریخی او (که به تخصص اصلی میرباقری تبدیل شده) آنچنان به چشم نیامدند و او پس از سریال ناتمام «ماهتیتی» در سالهای پایانی دهه 90 عزم خود را جزم کرد که روایت زندگی «سلمان فارسی» از صحابه پیامبر را که ریشهای ایرانی داشته است، به تصویر بکشد. او که از قبل از «مختار» دغدغه ساخت این سریال را داشت، اکنون و در آستانه 63سالگی درگیر ساخت این سریال است که با وسعتی که برای تولید آن پیشبینی شده، به نظر میآید دهه پیشرو را نیز جهت بهانجامرساندن آن لازم دارد. میرباقری و آثارش را به جرئت میتوان مهمترین سرمایه تلویزیون در حوزه آثار تاریخی به حساب آورد. او که عمده عمر کاری خود را به سریالسازی پرداخته و با وجود سختیهای وصفناشدنی ساخت سریالهای تاریخی از صحنه، لباس، آکسسوار، گریم، هنروران و... گرفته تا حساسیتهای گوناگون عرفی و شرعی و گاه شخصی مختلف مدیران فرهنگی، علمای مذهبی و افراد اثرگذار بر سرنوشت پروژه (که هریک به تنهایی کافی است تا هر هنرمندی را از ادامه کار منصرف و به سمت موضوعات و مدیومهای سادهتر و کمدردسرتر سوق دهد)، توانسته این مسیر صعب را به سلامت بپیماید. پایمردی هنرمندانی که در فضای سطحی، کممایه و سودمحور حاکم بر تولیدات هنری و نمایشی، کماکان دغدغههایی دارند و حساسیتی که اثرشان تأثیرگذار باشد و هزینههای انجامشده به ارتقای کیفیت و استانداردهای کار بینجامد، در این وانفسا ستودنی است. تنها راه رسیدن به تولیدات باکیفیت، بهادادن به آدمهای باکیفیت است چنان که «هیچ صیادی در جوی حقیری که به مردابی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد». منبع: روزنامه شرق
منبع: ساعت24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا
منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۲۹۲۰۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رکورددار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان به روایت آسمان غرب
هشتم اردیبهشت، سالروز شهادت قهرمانی است که رکوردار بالاترین پرواز با بالگرد در جهان است و محمد عسگری در فیلم سینمایی «آسمان غرب» که این روزها روی پرده سینما در حال اکران است، به روایت مقطع کوتاهی از زندگی او میپردازد؛ این کارگردان در گفتوگو با ایمنا از عشق به وطن شهید علیاکبر شیرودی میگوید.
به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، این برای چندمینبار است که دیالوگهای طلایی میلاد کیمرام در نقش شهید شیرودی، تماشاگران را سر وجد آورده است «چه جوری وایسم و ببینم، خاکم رو دارند میگیرند، زن و بچه مردم رو میکشند، به ناموسمون دارند، تجاوز میکنند، نمیتونم، الان باید وایسیم و دفاع کنیم.»
جادوی سینما در روایت قهرمانان این بار هم مؤثر افتاده است و همه مجذوب فیلمی شدهاند که به بازخوانی تحولات روزهای ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی و نقشآفرینی خلبانان هوانیروز در دفاع از میهن تمرکز دارد.
در دو سه روز ابتدایی پس از حمله نیروهای بعث عراق به خاک ایران، علیاکبر شیرودی به همراه جمع اندکی از همراهانش در نیروی هوایی تن به دستورات بالا نمیدهد و ترجیح میدهد نسبت به آن تمرد کنند! همین تمرد از یک دستور نظامی، اما تأثیری شگرف بر ادامه تحولات جنگ میگذارد.
«آسمان غرب» تلاش کرده است تا این چند روز ملتهب را به تصویر درآورد و روایتی از قهرمانی را به تصویر بکشد که جانش را در راه وطن و مردمش فدا کرد و امروز کلمه شهید کنار نامش نصب شده است.
محمد عسگری، کارگردان این فیلم به دنبال روایت بزرگمردی است که ستاره درخشان جنگهای کردستان نام گرفته بود و به گفته شهید «ولیالله فلاحی» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی: «ناجی غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات آریا، بازیدراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکنها را ممکن ساخت.»
شهید شیرودی همچون آهنربایی است که انسانها را به خود جذب میکند
محمد عسگری در گفتوگو با خبرنگار ایمنا از مازندران درباره انتخاب موضوع فیلمنامهاش که درباره مقطع کوتاهی از زندگی شهید شیرودی است، میگوید: به لحاظ فنی برای هر کارگردانی جذاب است که در آسمان کارگردانی کند، حالا به واسطه هر چیزی که ممکن است یک هواپیما یا یک بالگرد باشد، اما در بخش دیگر، شیرودی یک شخصیت آهنرباگونهای است که انسان را جذب خود میکند.
وی میافزاید: بهویژه در این دوره زمانه ما، اینکه یک نفری بهخاطر غیرتی که به وطنش، خاکش، مردمش، ناموسش، خانوادهاش، نظامش و هر آنچه فکر میکنید دارد، در موضوعاتی گنجانده میشود که آدمی دادخواه و عدالتخواه باشد تا پشت مردمش باشد و این روحیه برای من روحیه جذابی است؛ اینکه وجوه اصلی یک قهرمان را در خود دارد.
کارگردان آسمان غرب با بیان اینکه این دلایل موجب انتخاب این شخصیت شد، ادامه میدهد: زمانی که دیدم سوژه مناسبی است، آن را انتخاب کردم، ضمن اینکه برهه زمانی که به آن در فیلمنامه پرداختم، همچون خورشیدی دیدم که به واسطه عمل آنها میدرخشید، اما گذر زمان روی آن سایه انداخته بود.
عسگری اضافه میکند: رخداد دراماتیک و حماسهگونهای که در روزهای ابتدای جنگ انجام میدهند و ارتش سازمان درستی نداشت و سپاه تازه داشت، شکل و قوت میگرفت و این ماجرا موجب میشود تا شرایط ویژهای پیدا کند و اینها باعث میشود تا بتواند مرا برای ساخت موضوعی جذب کند که انجام هم شد.
آسمان غرب، نمونهای از تمام آسمان ایران است
کارگردان نامی چهلودومین جشنواره فیلم فجر با اشاره به شناختش از شهید شیرودی قبل از آغاز ساخت فیلم میگوید: اطلاعاتم در این مورد شهید، اطلاعات محدودی بود که دیگران هم دارند، اما آنچه در ساخت این فیلم کمک کرد، گفتوگوهای میدانی با همرزمان شهید بود، ضمن اینکه مطالعات و اتفاقاتی که در آن برهه از زمان رخ داد، بخشی از ساخت فیلمنامه بوده است.
وی میافزاید: حضور میدانی در سرپل ذهاب، پادگان ابوذر و اتفاقات آنجا، همچنین گفتوگو با روستاییانی که در آن دوران از زمان و اینکه چرا آن کارها را در آنجا انجام داد، موجب شد تا فیلمنامه نوشته شود و به این شهید جذب شوم.
کارگردان نخستین فیلم حوزه مقاومت به نام «اتاقک گلی» درباره انتخاب فیلم دومش به نام آسمان غرب میگوید: دلیل این نام به این خاطر بود که این موضوع در غرب کشور اتفاق افتاد و در آسمان، البته آسمان غرب نمونهای از تمام آسمان ایران است و معطوف به غرب کشور نیست، بهطور قطع در جنوب کشور هم همینطور بوده است، بههرحال ما قهرمانانی را داریم که خلبان هستند و قهرمانی آنها در آسمان بوده است، حالا چه خلبان هواپیمای جنگی، بالگرد یا سایر که در روزهای جنگ مأموریتهای و پروازهای خاص و خطیر خودشان را داشتند.
عسگری با اشاره به استقبال مردم از اکران این فیلم روی پردههای سینما ادامه میدهد: اشتباهی در فیلمهای ما اتفاق افتاده است و آن این است که عنوانی روی فیلمی گذاشته میشود، بهطور مثال عنوان شیرودی یا قهرمان بهعنوان یک شخصیت کشوری یعنی زندگی او، در صورتی که در این فیلم اینطور نیست، این فیلم رخدادی از روزهای نخست جنگ است که بر حسب اتفاق علیاکبر شیرودی قهرمان آن روزها بود، بهخاطر همین برخی میگویند که چرا معنویات شیرودی را نشان ندادید؟، در واقع اشتباه محض است که بخواهیم در ۱۰۰ دقیقه تمام آنچه که شهید شیرودی بوده است را به نمایش درآوریم.
وی اضافه میکند: در این فیلم جنگندگی یا همان غیرت به وطن و جوهر انسانیت و اخلاق شهید شیرودی به نمایش در آمده است؛ شخصیتی که قهرمان ما در برههای از زمان بوده است و بزرگان از او به عنوان «مالک اشتر» زمانه نام میبرند و بهخاطر سلحشوری و جنگندگی او بوده است.
علاقه شهید شیرودی به حضرت امام راحل
کارگردان آسمان غرب ادامه میدهد: نکته نخست درباره روایت این فیلم سلحشوری، جنگندگی و قصه این سلحشوریها در آن دوره بوده است و نکته دیگر در مورد معنویات و خانواده شیرودی است؛ شما به عنوان یک فیلمنامهنویس به یک زاویهای نگاه میکنید و آن شخصیت و جوهره شیرودی محسوب میشود و آن ویژگی برای جوان و نوجوان امروزی ملاک است و این قهرمان شجاع را دوست دارد، شما میخواهید آن را به جوان امروز نشان دهید، بنابراین باید آن را به زبان روز به جوان امروز رساند.
وی تاکید میکند: به عنوان مثال شهید شیرودی در جایی در این فیلم به امام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایمان دارد؛ ابزار شیرودی بالگرد است؛ عکس امام را به آن میچسباند و به آن آهن بیخاصیت به لحاظ مفهومی جان میدهد و این همان زبان سینماست که سبب میشود نوجوان و جوان سینما را دوست بدارد.
عسگری با بیان اینکه با حضور در بعضی از اکرانهای فیلم در سینماها میبینیم که نوجوان و جوان با صوت و سرافرازی شیفته شیرودی میشوند و این نشانه خوب از نوع ارتباط جوان امروز با این قهرمانان است، میگوید: مطمئناً در یک فیلم ۱۰۰ دقیقهای نمیتوان تمام وجوه یک شخصیت مهم را مطرح کرد، شخصیتی که زمانی که خبر شهادتش به حضرت امام (ره) رسید، ایشان به فکر فرو رفتند و با اینکه درباره همه شهدا میگفتند خدا آنها را بیامرزد، اما درباره شهید شیرودی گفتند که او آمرزیده است، یا مقام معظم رهبری درباره این بزرگمرد فرمودند که شیرودی، اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.
کد خبر 748225