کدام بازیگران زمان ساخت سریال درگذشتند؟ +تصاویر
تاریخ انتشار: ۱۶ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۴۳۴۷۴
خبرگزاری فارس: اتفاقها و بلایای طبیعی ممکن است در هر سنی و در هر جایگاهی برای افراد رخ دهد و به این هم ربطی ندارد که فرد در چه موقعیت و شرایطی قرار دارد. یکی از این اتفاقها مرگ است که هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد و در هر موقعیتی باید آن را پذیرفت و تسلیم شد. در سالهای اخیر بسیاری از بازیگران بودند که حین تولید سریالهای تلویزیونی یا حتی فیلمهای سینمایی فوت کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
** «سیروس گرجستانی» و حضور یک ماهه در سریال «شرم»
آخرین بازیگری که حین تولید یک سریال مرحوم شد، «سیروس گرجستانی» بود. او بازیگری در تلویزیون را از سال ۵۶ آغاز کرد و در بیش از ۵۰ سریال تلویزیونی به ایفای نقش پرداخت. آخرین سریالی که از او در حال پخش است، «شاهرگ» به کارگردانی سید جلال اشکذری است. همچنین او مشغول بازی در سریال «شرم» به کارگردانی احمد کاوری بود که دچار سکته قلبی شد و این روزها گروه تولید باید به دنبال بازیگر دیگری به عنوان جایگزین گرجستانی باشند.
گرجستانی تا به حال در سریال های آنام، محکومین، کلاه پهلوی، خوش نشین ها، زن بابا، شهریار، متهم گریخت، رانت خوار کوچک، شیخ مفید، ولایت عشق، کیف انگلیسی، هتل، شلیک نهایی، همسران، امام علی (ع)، کوچک جنگلی، مدرس و ... بازی کرده بود.
** هنوز بازیگر جایگزینی در نظر نگرفتیم
«امیر پور وزیری» تهیه کننده سریال «شرم» که این روزها به کارگردانی احمد کاوری در حال تصویربرداری است، در گفت و گو با خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، درباره انتخاب بازیگر جایگزین برای ادامه ایفای نقش مرحوم سیروس گرجستانی گفت: هنوز تصمیمی در این باره نگرفتیم و واقعا بیشتر از هر موضوعی الان عزادار آقای گرجستانی هستیم.
وی ادامه داد: آخرین بار قرار بود او به سر صحنه بیاید و همه بچه ها منتظرش بودند و واقعا انگار که هنوز این انتظار ادامه دارد.
این تهیه کننده همچنین افزود: گروه حال خوبی ندارد و امروز هم آقای پورعرب و گودرزی که هر دو از هم بازی های آقای گرجستانی در این سریال هستند، در مراسم خاکسپاری او حضور داشتند و حال چندان خوبی ندارند.
وی در ادامه نیز بیان داشت: ما ۴۵ روز در کنار هم کار و زندگی کرده بودیم و واقعا الان ترجیحمان این است که فکر نکنیم چه اتفاقی می افتد و بیشتر عزادار او هستیم و اولویت ما این است که در کنار خانواده این عزیز از دست رفته باشیم.
** «پوپک گلدره» و همراهی گروه سریال نرگس تا نیمه راه
یکی از سریال هایی که در خاطر همه مخاطبان تلویزیونی دهه ۸۰ مانده است سریال نرگس بود. چهاردهمین ساخته سیروس مقدم که در زمان خودش سریال پرمخاطب و تاثیرگذار و از آن دسته سریال هایی بود که به اصطلاح حین پخش آن خیابان ها خلوت می شد.
نرگس داستان دو خواهر به نام های نرگس و نسرین بود. یکی سر به راه و دیگری ناسازگار. خواهرانی که از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق داشتند و به طبع آن خواهر بزرگتر دوست داشت تا خواهر کوچکترش زندگی خوب و آبرومندی داشته باشد.
در شهریور سال ۸۴ و درست زمانی که پوپک گلدره مشغول بازی در سریال نرگس بود، در سانحه تصادفی به کما رفت و در فروردین ۸۵ درگذشت. بعدها مقدم به همراه ایرج محمدی و مهران مهام از تهیه کننده های این سریال تصمیم گرفتند بازیگر جایگزینی برای او پیدا کنند تا آخرین یادگاری گلدره را تا قسمت ۳۶ برای خانواده اش به نمایش درآورند. ستاره اسکندری بازیگر جایگزین گلدره بود که به خوبی از ایفای این نقش برآمد.
** بازیگر سریال «امام علی (ع)» و مرگ وی سر صحنه
«علی آزاد» یکی از بازیگرانی بود که قبل از انقلاب در نقش هایی بازی کرده بود. او به اصرار خود به داود میرباقری در سریال امام علی (ع) نقشی را گرفت.
در یکی از صحنههای این سریال قرار شد علی آزاد در نقش ابن عباس داخل چادر امام علی (ع) شود و بیرون آید. قبل از رفتنش گفت: من از علی (ع) شرم دارم که به چادر او وارد شوم، اگر می شود صحنه را عوض کنید و زمانیکه با مخالفت کارگردان مواجه شد، داخل چادر شد و بعد از چند دقیقه که دیگر صدایی از او نیامد عوامل با رفتن به داخل چادر متوجه شدند که از دنیا رفته است و باقی بازی اش را به بازیگر دیگری سپردند.
** «احمد آقالو» و حضور نیمه در یک سریال
یکی از بازی های شاخص احمد آقالو حضورش در سریال افسانه سلطان و شبان بود. سریالی که به جا به جایی یک سلطان و یک شبان می پرداخت. آقالو در این سریال نقش کاتب را به عهده داشت.
آقالو در سال ۸۴ مشغول بازی در سریال یک مشت پر عقاب شد و بعد از چند قسمت تصویربرداری و بازی مقابل دوربین اصغر هاشمی، به یکباره بیماری اش شدت گرفت و دیگر نتوانست گروه تولید را همراهی کند. به همین خاطر «پرویز پورحسینی» به عنوان بازیگر جایگزین وی انتخاب شد و ادامه نقش او را بازی کرد. او پس از یک دوره تحمل بیماری سرطان مغز استخوان در سال ۸۷ در منزل خود درگذشت.
یک مشت پر عقاب، رقص پرواز، شهریار، مهر خاموش، قصه های شبانه و ... از سریال های وی بودند.
** «فیروز بهجت محمدی» و جایگزینی «رضا خندان»
یکی دیگر از این بازیگران «فیروز بهجت محمدی» بود. بازیگری که در سریال های عیاران، برادران خورشید، بوعلی سینا، سربداران، سمک عیار و ... بازی کرده بود. در سال ۷۸ به علت مرگ ناگهانی بهجت محمدی، نقش او در سریال «نرگس» به کارگردانی شاپور قریب که در برنامه سیمای خانواده پخش می شد، نیمه کاره ماند و ادامه نقشش را رضا خندان ایفاگر شد.
** «انوشیروان ارجمند» و سریال «بزم آخر»
آخرین بازی ارجمند به حضورش در سریال بزم آخر برمی گردد. مینی سریالی که در ایام فاطمیه (س) و در سال ۹۴ از تلویزیون پخش شد. ارجمند درست اواخر بازی خود در این سریال به دلیل آلودگی هوا و ناراحتی قلبی درگذشت.
این بازیگر در سریال های «امام علی (ع)»، عیاران، روزی روزگاری، مختارنامه، معصومیت از دست رفته، نردبام آسمان، سقوط آزاد و ... به ایفای نقش پرداخت.
** «مهین شهابی» و بیماری که نگذاشت «وضعیت سفید» را ادامه دهد
مهین شهابی دیگر بازیگری بود که بعد از سه ماه بازی در سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت اله، درگیر تومور مغزی شد و درگذشت.
«عباس غزالی» بازیگر سریال «وضعیت سفید» در گفت و گو با فارس در این باره گفت: بعد از سه ماه همکاری در این سریال بیماری خانم شهابی شدت گرفت و دیگر نتوانست ما را همراهی کند.
وی ادامه داد: بعد از مدتی خانم شهین تسلیمی بازیگر جایگزین وی شد و دوباره همه سکانس هایی که در آن سه ماه ضبط شده بود، مقابل دوربین رفت.
شهابی قبل از وضعیت سفید در سریال های ترانه مادری، همه فرزندان من، خانه سبز، نیمه پنهان ماه، باز مدرسم دیر شد، گالش های مادربزرگ، خانه بخت، پای پیاده و ... بازی کرده بود.
** «حسین پناهی» و بازی ای که هرگز ندید!
پناهی نیز از جمله بازیگرانی بود که به دلیل ایست قلبی درگذشت. از معروف ترین کارهایی که او در سالهای حیات خود بازی کرده بود، می توان به محله برو بیا، محله بهداشت، گرگ ها، کوچک جنگلی، رعنا، روزی روزگاری، شاخه طوبی، شلیک نهایی، آژانس دوستی و روزگار قریب اشاره کرد.
اما او بیشتر با سریال آژانس دوستی در میان مخاطبان جای خود را باز کرد. لطفعلی نوکر حکیم گرگان نقشی بود که او در سریال روزگار قریب ساخته کیانوش عیاری بازی کرده بود.
پناهی در سال ۸۱ در سریال روزگار قریب بازی کرد و این سریال در سال ۸۶ از شبکه سه سیما پخش شد و او یکی از بازیگرانی است که در زمان حیات خود آخرین بازی اش را ندید.
** «عباس امیری» و تصادفی حین بازی در یک اثر
«عباس امیری» بازیگر سریال های امام علی (ع)، تنهاترین سردار، کوچک جنگلی، مختارنامه، یوسف پیامبر، شوق پرواز، کلاه پهلوی و ... در سال ۸۹ و حین بازی در تله فیلمی با عنوان «صبح بخیر سرکار» در حالیکه قصد داشت از فومن به رشت برود، در سانحه تصادف درگذشت و از آنجایی که بخش زیادی از سکانس های مربوط به بازی وی ضبط شده بود، دیگر بازیگر جایگزینی برایش انتخاب نشد.
از ماندگارترین بازی های او یوسف پیامبر را می توان نام برد که نقش کاهن اعظم معبد آمون را بازی می کرد.
منبع: فردا
کلیدواژه: بازیگران سریال تلویزیونی فوت بازیگران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۴۳۴۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عمو کاووس نون خ چگونه بازیگر شد؟!
یکی از نقاط عطف مجموعه «نونخ» در همه فصلها حضور شخصیتی به نام عموکاووس با بازی ماشاءا... وروایی است که بهنوعی بزرگ روستاست و اهالی به او احترام میگذارند. این شخصیت در سری جدید سریال که این شبها روی آنتن است، با سایر هممحلهایهایش همراه و همسفر شده و در سفر به چابهار ماجراجوییها و اظهارنظرات خودش را دارد.
او با آن گویش شیرین کردی موقعیتهای کمدی خوبی را در سریال خلق میکند. گرچه در این سری کاراکتر وحید با او شوخیهای بیشتری دارد و مدام سربهسر او میگذارد و همین کلکلهایی که با هم دارند، باعث شده تا به شیرینی و نمک این کاراکتر اضافه شود. وروایی سالهای بسیاری است که در حوزه بازیگری فعالیت میکند و اغلب فعالیتهایش در صداوسیمای استان کرمانشاه بوده است، اما با بازی در نونخ مورد توجه مخاطبان بسیاری قرار گرفت و به یکی از شخصیتهای دوستداشتنی سریال تبدیل شد. همانطور که گفته شد از سوی دیگر مقابل این شخصیت، وحید با بازی سیدحسین موسوی قرار دارد که بدهبستانهای کلامی نمکی با همدیگر دارند. هر یک از این شخصیتها، از یک نسل هستند و زوج کمدی خوبی را شکل دادند. گفتوگویی با این دو بازیگر داشتیم که در ادامه میخوانید.
آقای وروایی، شما از هنرمندان باسابقه و باتجربه عرصه بازیگری هستید، اما به یکباره با سریال نونخ به شهرت و محبوبیت رسیدید. فکر میکنید این سریال چه ویژگیای داشت که باعث شد بازیگرانش این همه دیده شوند و مورد توجه قرار گیرند؟
فصل اول سریال نونخ تقریبا از شش سال پیش آغاز شد و پایهگذار آن آقای سعید آقاخانی، آقای فرجی بهعنوان تهیهکننده و امیر وفایی نازنین بهعنوان نویسنده این سریال بودند. چون من نظامی بازنشسته هم هستم از سال ۱۳۶۱ در رادیو و تلویزیون کرمانشاه جذب شدم. خاطرم میآید در سالهای بسیار دور در فیلم «فاتحین صحرا» باید یگان چتربازی میآمدند و کار پرشهای هوایی را انجام میدادند و من هم یکی از کسانی بودم که انتخاب شدم. بعد از انقلاب از سال ۱۳۶۱ در تلویزیون جذب شدم و در مرکز خودمان کارهای بسیار فاخری را میساختیم و آنها را به شبکههای مختلف میسپردیم. مثلا مجموعه مستندی به نام «کرمانشاه در جنگ» را برای مرکز کرمانشاه ساختیم و شبکههای گوناگون هم آن را پخش کردند. در مستندی به نام «در مسیر سیمره» که رودخانه عظیمی است که به کرخه ریخته میشود، تمام روستاهایی را که در حاشیه این رودخانه بود، به تصویر کشیدیم و به تمام زمینههای فعالیت آنها از دیرباز پرداختیم و به یاد دارم که هر چهار شبکه این سریال را پخش کردند.
چطور شد سر از نونخ درآوردید؟ با آقای آقاخانی دوستی و آشنایی قدیمی داشتید؟
چهار، پنج سال پیش دوستان من سیروس میمنت و مصطفی تنابنده نازنین، برای گرفتن تست بازیگری به کرمانشاه آمده بودند. این موضوع به گوشم رسید. من رفته بودم که دوستم را ببینم و به پیشنهاد خودشان تست دادم و انتخاب شدم تا هفته بعد به تهران بیایم. به تهران آمدم و شخصیت به دل سعید آقاخانی نازنین به عنوان کارگردان این کار نشست. البته هفت، هشت نفر دیگر هم برای نقش کاووس آمده بودند، اما شاید من تنها کسی بودم که توانستم منویات ایشان را در مورد عمو کاووس که جویا بود، اجابت کنم. بعد از آن سال با کمک خود ایشان و تجربیاتی که از بزرگان این قبایل و روستاها داشتم سعی کردم به همه اینها بپردازم و واقعا جا دارد از امیر وفایی عزیز بگویم که احساس میکنم منطقه غرب را بهخوبی میشناسد. ایشان بعضی از اصطلاحات را که من فقط از بزرگان خودم مثلا از پدربزرگم شنیده بودم مثل مردآزما، گرین گوش و دوالپا که از اصطلاحات و افسانههای کردی هستند، برای من به صورت تصویری نوشته بود. اطلاعات عمومی او بسیار قوی و میزان مطالعهاش بسیار زیاد است و همه این ارزشهای فرهنگی، قصهها، روایتها و داستانگونهها را در ذهن داشت و در فیلمنامهاش آورده بود و ما از گویش این کار نهایت استفاده را بردیم. سعید آقاخانی هم که خود دستی بر آتش دارد، سربلند است و خودش کرد و از جنس ماست. به همین دلیل تسلط زیادی روی این فرهنگ و زبان دارد.
فکر میکنید سعید آقاخانی بهواسطه شناختی که از این قوم دارد، توانسته بهخوبی کردها را بهواسطه این سریال به مخاطب معرفی کند؟
سریالهایی که راجع به قومیتها ساخته میشوند معمولا روی لبه تیغ هستند. دیدهایم که خیلیها در این مسائل زخمی شدهاند، اما سعید آقاخانی به پاس هوشیاری، توانایی و قابلیت و توجه ویژهای که به این مسائل دارد، نگذاشته است صدمهای به سریال وارد شود. خدا را شکر برای پنجمین سال است که ما به دل بینندههای جان نشستهایم. امروز وقتی از خانه بیرون میآیم شاید حداقل ۶۰ ــ ۵۰ خانواده فرهیخته از دیار خودم یا از کردستان عزیز، لرستان و از ایلامیهایی که همه خودشان از جنس ما، قصهگو و روایتگوی دیار ما هستند جلوی مرا میگیرند و عکسهایی به یادگار با کاووس دارند که به آن علاقهمندند و خوشحالند که او شخصیت بزرگ روستایی است که حرفی برای گفتن دارد.
کلیت سریال چقدر توانسته در این پنج فصل، این اقلیم را بیشتر به مردم بشناساند و باورها و تصورات غلط را که برای عدهای به وجود آمده از بین ببرد و تصویر زیباتری از استان، فرهنگ و آداب و رسوم آن به مخاطب ارائه کند؟
طی چهار سال گذشته نوشتههای سعید آقاخانی و در کنار او امیر وفایی، حول محور مسأله کرد بود و این کرد حرف و حدیثهای زیادی برای دیده شدن با خود دارد؛ مسائل زندگی، روزگار، دامداری، باغداری و حتی سیاستشان. امروز شوراها بر یکسری از مسائل روستاها تأثیر بسیاری میگذارند و باید این توانایی و قابلیت را داشته باشند که روستایشان را هرچه جذابتر، فرهیختهتر و دیدنیتر کنند تا جزو میراثهای فرهنگی قرار بگیرند و توریسم محور باشند. این دو عزیز واقعا توانستهاند اینها را به اثبات برسانند. ما به روستاهایی رفتیم و آنها را به تصویر کشیدیم که برای مخاطبان جالب بود. مثلا خیلیها از من میپرسند دره اژدها در دیار شماست؟ هیچ کجای عالم چنین جایی را ندارد. وقتی پالنگان را خصوصا در روزهایی که دفزنان بر فراز پشت بامها نوروزخوانی میکنند میبینید، شاید چنان توریسم محور شده باشد که سالانه دهها هزار نفر برای دیدن چنین جاذبه معماری به آنجا بیایند. حتی معماری پلکانی خانههای پالنگان واقعا در هیچ کجا نمونهای ندارد و صدها نمونه از این زیباییها در دیارمان نهفته است. روی هم رفته اینها فقط توسط سریال نونخ شناخته شده است.
خودتان چقدر تاثیر این سریال را در جذب گردشگر دیدهاید؟
تازه فقط در شات هوایی در تیتراژ نقاطی مثل بیستون، آناهیتا، گور دخمههای بهرام گور، طاق بستان و هورامانات خودمان را معرفی کردیم. سعید عزیز توانسته همه اینها را نشان دهد و امیر وفایی به آنها اشارهای داشته باشد. امسال سیستانوبلوچستان عزیز و سربلند را هم داشتیم. ما به خاطر بازی در این سریال در آنجا مستقر شدیم و سختی آب و هوایی و سختی کار بسیاری داشتیم.
اتفاقا میخواستم بدانم کار در چابهار چطور بود؟ اینکه شما از غرب با آن آبوهوای سرد به سمت جنوب کشور که هوای گرم و شرجی دارد، رفتید که باید تجربه جالبی برایتان باشد؟
من ساکن کرمانشاهم یعنی از غرب به شرق رفتیم و دمای بالای ۶۵ درجه را متحمل میشدیم. بعضی مواقع بچهها آنجا آسیب میدیدند. پشههایی بود که به گریمور ما آزار رسانده بود و یک هفته به تهران آمد و بستری شد و دوباره به ما پیوست. اتفاقاتی هر از چند گاه برای بچهها میافتاد و از درمانگاههای آنجا سر در میآوردند. هم آقای فرجی از تهران دکتر آورده بود و هم یک تیم پزشکی محلی داشتیم که شبانهروز در هتل ما مستقر بودند تا در صورت نیاز، دارو و درمان در اختیار بچهها قرار دهند و سلامت آنها را برای روزهای کاری حفظ کنند. با این حال ما واقعا از کار لذت بردیم. در مجموع هدف این بود که ما سیستانوبلوچستان و چابهار را با همه عظمتهایش و کرمان را با تمام زیباییهایش تا حد توان و بضاعت به تصویر بکشیم و اینها از نگاه آقای امیر وفایی و سعید آقاخانی نشأت میگیرد. من در استان پهناوری هستم و در گردشی که در ایام عید در چهار استان هم زبان اطراف؛ یعنی ایلام، کردستان، لرستان و همدان داشتم، همه بالاترین میزان پذیرش را به سریال نونخ داده بودند و به حقیقت میگویم حرفی برای گفتن داشت. جای خالی خیلی از کارهایی که باید انجام بگیرد را پر کرد، دیده شد و تلویزیون به خود بالید که سریالی را ساخته که به نبوغ بالایی رسیده، میتواند تداوم داشته باشد و بینندگان جان هم لذت ببرند.
در فصل جدید، این سفر جادهای باعث شد که کرمانیها و سیستانوبلوچستانیها و اتحاد اقوام و ارتباط خوب آن دو قوم با هم و مهماننوازی آنها را ببینیم. میشود گفت همه اینها جزو نکات مثبت سریال هستند.
واقعا در آنجا پیرزن و پیرمردهایی که سن بالایی داشتند، نونخ را از خودشان میدانستند، یعنی میگفتند ما چنین آدمهایی را سالهای سال در کنار خودمان داشتهایم، ولی امروز شما آنها را زنده کردهاید و ما چقدر ذوقزده شدیم و احساس خوبی داریم! فرهنگ مهماننوازی، فرهنگ غنی آداب و رسوم آنها از پوشش و خوردوخوراک گرفته تا برخورد شعورمندانه و پر از معرفتشان همه و همه چیزهایی است که به نظرم رسید. من به بچههای خودم هم میگویم اگر هر ایرانی یکبار به چابهار نرود عمرش را باخته است. باید برود و کوههای مریخی را ببیند و اینکه خداوند عظمت خود را در کجا پیاده کرده است.
فکر میکنم بازی در فصل پنجم این سریال برای خودتان هم تجربه جالب و جدیدی بود. این طور نیست؟
بله. اگر سالهای آینده کاری انجام شود و به این قومیتها بپردازند، هم بیننده راضی است و هم بازیگرانی که در کنار سعید آقاخانی عزیز یکدست شدهاند میتوانند این فرهنگها را یکی پس از دیگری با دل و جان به سمع و نظر بینندههای عزیزشان برسانند.
اتفاقا تجربه پایتخت، نونخ و سریالهایی از این دست ثابت کرده که مردم به تماشای مجموعهای که درباره اقوام مختلف ساخته میشود، بیشتر علاقه دارند.
دقیقا همینطور است. وقتی مردم را میبینیم و با آنها برخورد داریم، در اولین جمله به ما میگویند از این سریالها زیاد بسازید. انتظار دارند ما در ارتباطی که با دکتر جبلی داریم به ایشان بگوییم از این کارها بیشتر ساخته شود تا ایران را بهتر بشناسیم و به آن ببالیم. اصلا فکر کردهایم چرا بچهها را که به خارج از کشور میفرستند، سرخورده میشوند و بعد با دست خالی برمیگردند؟ بگذارید با این سریالها ایرانشناسی خوبی داشته باشیم. ایران ما اینقدر جاذبهها و فرهنگهای زیبا در درون خود دارد که واقعا میگویم، ما هیچ کاری هنوز برایش نکردهایم. ما ابتداییترین قدم را به همت آقای فرجی، امیر وفایی نازنین و سعید آقاخانی برداشتیم و انشاءا... این امکان فراهم شودکه بتوانیم قومیتها و سرزمینهای دیگری را توسط سریال خودمان به مخاطبان بشناسانیم.
در سری جدید سریال شاهد هستیم که وحید کمی بیشتر سربهسر عموکاووس میگذارد، اما در مصاحبهای که با ایشان داشتم، گفتند وحید با اینکه خیلی شوخی و شیطنت و عموکاووس را اذیت میکند، در مواردی سعی دارد احترام او را نگه دارد. میتوان گفت همین احترام به بزرگتر جزو ویژگیهای این سریال است.
بله، اجازه دهید یک خاطره شیرین برایتان بگویم. آقای فرجی ما را به مشهد دعوت کرده بود و یک شب که به زیارت رفته بودیم، به علت شلوغی حرم از هم جدا شدیم و بعد هرچه حسین عزیز را صدا زدم، او را پیدا نکردم. دیدم با حال بدی، غمگین روی تختهسنگی نشسته و وقتی بهاصرار جویا شدم، گفت چهار نفر یقه او را گرفته و گفتهاند برای ما اصلا مهم نیست که این سریال است. این پیرمرد همشهری ماست و اگر او را اذیت کنی تو را به شهرمان میبریم تا مثل نمد با چوب بزنیمت (میخندد). تا این حد روی کاووس تعصب دارند. لازم است از حسین نازنین برای اخلاق خوبش تشکر ویژهای داشته باشم که بسیار جوان مؤدب، محجوب و دوستداشتنی است و اینقدر برای من عزیز و محترم است که دوست دارم با او رفتوآمد داشته باشم.
ارتباط آدمها با هم در این سریال ارتباط خاصی است که دیده شد. صرفنظر از فیلمها و سریالهایمان، در ارتباطات واقعی رفتوآمد خانوادهها و همسایهها با هم کمتر شده است، اما در این سریال آنها هوای یکدیگر را دارند و با هم در سفری همراه شدهاند که سعی میکنند در مشکلات کنار هم باشند. این اتفاق خوب چقدر میتواند برای مخاطبان الگوی مناسبی باشد؟
واقعا زندگی ما در گذشته همینطور بود. در دوران کودکی وقتی به خانه میآمدم، میدیدم ۱۰ خانواده نشسته اند که همه را میشناختم و نسبتهایشان را میدانستم. همه اینها مهمان دست اول ما بودند. یعنی جدا از خواهرها و برادرها، این مهمانها ارج و قرب بسیاری نزد خانوادههای ما داشتند. یک چراغ زنبوری داشتیم که هر شب آن را به دستم میدادند و به خانه یکی از فامیل میرفتیم. من بهعنوان گزارشگر تلویزیون کرمانشاه در کردستان خانوادههای مرزنشینی را میدیدم که شبها به روستاهای آن طرف مرز عراق میرفتند، سر میزدند و از هم احوالپرسی و فرزندانشان باهم ازدواج میکردند و در شادیهای هم شرکت داشتند. قومهای ما واقعا اینطور بودند. یا مثلا ما برای یک عروسی به شیراز رفتیم و آن عظمت شیراز را دیدیم. باید به این مسائل که دارد به فراموشی سپرده میشود بیشتر پرداخت.
از ارتباط خود با بازیگران دیگر سریال بگویید. فیلمبرداری که تمام میشود، چقدر حال همدیگر را جویا میشوید؟
شاید بتوانم بگویم ما با بچههایی که در کنار هم هستیم، یک خانواده بسیار مهربان، عزیز و دوست داشتنی شدهایم. یعنی اگر هر روز احوال حمید آذرنگ نازنین، سعید آقاخانی و کاظم نوربخش را نپرسم، بدحال میشوم. همه با هم تا شروع بعدی در ارتباط هستیم، چون من در این سریال دوستهای خوبی پیدا کردهام. شاید برایتان جالب باشد بدانید بعد از سفری که به چابهار داشتیم از عید که کارمان تمام شده تا به حال دهها تلفن از آن سرزمین داشتهام که با من تماس گرفتهاند و دوست شدهاند و من هم آنها را بهعنوان یک دوست پذیرفتهام و اگر روزی بخواهم با خانواده به آنجا بروم به خانه همین دوستانی که در چابهار، زاهدان و کرمان پیدا کردهام خواهم رفت. اینها بسیار جای شکرگزاری داردکه هم خودش حامل پیام است و هم خودمان در این گردشها دوستان خوب و صمیمی پیدا کردهایم.
معمولا مردم وقتی شما را میبینند، درباره عمو کاووس چه میگویند و نظرشان درباره شخصیت او چیست؟
شخصیت کاووس بزرگ آبادی و رئیس شوراست و حکم حکومتی دارد و شخصیتهایی مثل نوری و دیگران از رفتار و گفتار کاووس دفاع میکنند و به همین دلیل، هم و غم مسائل را دارد. مثلا دو سال پیش به موضوع فرزندآوری اشاره داشت و میگفت دخترهایمان را به بالادستی و آن سوی مرز ندهیم. دختران مال ایران هستند و در این سرزمین و این روستا باید زاد و ولد و فرزندآوری شکل بگیرد. من شخصیت کاووس را دوست دارم و فکر میکنم به دل بیننده هم نشسته است.
یکی از نکات جالب عمو کاووس این است که با وجود اینکه بزرگ روستاست، اما بسیار بهروز است و با جوانها هم ارتباط خوبی دارد. همه این موارد در فیلمنامه لحاظ شده بود یا ایدههایی است که شما به نویسنده و کارگردان دادید؟
واقعا دلسوزی عمو کاووس این توانایی را به او میبخشد. حتی وقتی دریکی دو فصل قبلی به خاطر مشکلات چشمی که داشت به اشتباه جاناتان، گاو سلمان را کشت، اسب خود را به جای آن به او داد. این اهمیت، همدلی ومهربانی کاووس بیتردید به دل همه نشسته است، البته این موارد در فیلمنامه بوداما خب ماهم بهعنوان بازیگر ایدههایی درکار داریم که به کارگردان و نویسنده ارائه میدهیم.
منبع: جام جم
tags # نون خ سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟